ریسک کردن به خودی خود هم جذاب است و هم دلهره آور. اینکه در چه زمینه ای، به چه صورت و تا چه اندازه ریسک کنیم می تواند تعاریف گوناگونی از ریسک به شما بدهد. گاهی ریسک اشتباه می تواند زندگی شما را نابود و گاهی هم ریسک می تواند به موفقیت شما ختم شود. اما حال سوال اینجاست که چگونه صحیح و درست ریسک کنیم؟

همه ی ما در طول زندگی به نوعی باید ریسک کنیم و ارزش این ریسک و تاثیری که بر زندگی مان دارد را بدانیم. البته این کار همیشه آسان نیست. کافی است از دوستان دور و برتان بپرسید که آیا ریسک چیز خوبی است یا نه. آنها به احتمال زیاد خواهند گفت بله. اما نمی توان انتظار داشت که همه ی آنها ریسک کنند با اینکه در دل می دانند ریسک چیز خوبی است.

چگونه ریسک پذیر باشیم؟ (آموزش ۵ روش)

آن فرد مورد نظر، ممکن است نخواهد رشته ی درسی خود را که از آن چندان خوشش نمی آید و استعدادی هم در آن ندارد ترک کرده و به سراغ رشته یا شغلی برود که از جان و دل دوستش دارد و خیلی هم در آن زمینه مستعد است.

پس چگونه می توان ریسک کرد؟ آنهم ریسک حساب شده؟

البته که همه ی ریسک ها خوب نیستند. استعمال مواد مخدر و انواع جرائم ریسک هستند! پس فرق بین ریسک خوب و بد چیست؟ چگونه می توان ریسکی انجام داد که زندگی را در مسیر بهبود قرار دهد؟ یا به عبارت دیگر چگونه می توان صحیح و اصولی ریسک کرد. شرایز ریسک کردن چیست و چه فرق هایی می توانیم بین ریسک کردن و بی مبالاتی قائل شد؟

ریسک حساب شده چیست؟

بگذارید از شما کاربران هاو کن یو سوالی کنیم: آیا در شب، از اتوبانی که پشت سر هم در آن ماشین عبور می کند  و نور و روشنایی هم ندارد بدون توجه رد می شوید؟ قطعا جوابتان منفی است. حالا سوالی دیگر: آیا در همان دل شب، از همان اتوبان با همان تعداد ماشین، مشروط بر اینکه خط کشی عابر پیاده و روشنایی دارد و موارد ایمنی رعایت شده باز رد می شوید؟ حالا ریسک عوض می شود. در مورد دوم بر اوضاع مسلطیم و کنترل داریم. به این می گویند ریسک حساب شده.

آیا الان شغل خودرا در عرض یک ساعت ترک می کنید و گوشه ی خیابان بساط پهن می کنید؟ قطعا نه. اما با یک برنامه که زمان برای آن تعیین شده چه؟ شاید این کار را بکنید نه؟ ریسک حسابش شده ریسکی است که افراد باید در آن با تصورات، احساسات و عقاید خود کنار بیایند تا بتوانند ریسک کنند. به همین خاطر است که همه می گویند: ریسک کن.

همه دیده ایم افرادی را که قراردادها را رد کرده اند، به پیشنهاد ازدواج نه گفته اند، در ترک شغل خود تعلل کرده اند و حتی برای رفتن به آرایشگاه استخاره کرده اند! چرا که نتوانسته اند ریسکی حسابگرانه انجام دهند که نتیجه ی رضایتمندانه ای برایشان به همراه داشته باشد.

آیا همه ی ریسک ها حسابگرانه هستند؟

قهرمان یک فیلم را در نظر بگیرید که از کوهی آویزان شده است. آدم بدهای فیلم دارند از چهار طرف به او شلی کمی کنند و او نه راه پس دارد نه راه پیش. هیچ طنابی هم نیست که بالا یا پایین برود. اما ناگهان، به طور معجزه آسا خود را پرت می کند و در هلیکوپتری می افتد که از گوشه ی کادر وارد می شود.

ریسک شبیه این ماجرا است. همه ی افرادی که مسیر متفاوتی را پیموده اند اول کمی ترسیده اند. اما با غلبه بر این ترس توانسته اند غیرممکن را برای خود ممکن کنند. بیخود نیست که فیلم ماموریت غیرممکن می سازند.

اما از کجا باید فهمید که این شیرجه ای که می زنیم ما را در اعماق اقیانوس غرق نخواهد کرد؟ بچه ها را در نظر بگیرید. مادر پدرشان از پشت سر مرتب به آنها می گویند: ” اینکار را نکن. آنکار را نکن. دست به این نزن. دست به آن نزن. خطرناکه.

به نظر شما با وجود این همه هشدار بچه ها دست از انجام کارهای احمقانه بر می دارند؟ اما اگر ما در بچگی، ریسک نمی کردیم می توانستیم راه رفتن بیاموزیم؟ می توانستیم حرف زدن بلد شویم؟ هزار بار زمین خوردیم و ده ها بار کلمات را با لهجه ها و تلفظ های مسخره ادا کردیم تا اینی شده ایم که می بینید. یکی از دلایل موفقیت افراد در انجام کارهای شگفت این است که آماده ی محدودیت های خود در ریسک هستند.

چگونه آستانه ی تحمل خود در برابر ریسک را بالا ببریم و موفق شویم؟

برای اینکه ریسک خوبی داشته باشید، باید در ریسکتان چند عامل را لحاظ کنید.

  • قبل از هدفگذاری تحقیق کنید
  • وقتی هم که تحقیق کردید دست به کار شوید. باید بدانید که قرار است چه کار کنید. باید راه را بلد باشید.
  • توجیهی برای واقعیت پیدا کنید

همه دیده ایم افرادی را که مطالبی بیان می کنند که اگر همانها را به خود آنها بگویید به شما می خندند از بس که غیرواقعی است. آنها واقعیت را وارونه کرده اند تا حس امنیت داشته باشند. چیزهایی که به واقعیت آنها باور دارید را به چالش بکشید. آیا برای باور به این واقعیات دلایلی هم در دست دارید یا صرفا برای این به آنها باور دارید که منطقه ی امن شما را حفظ می کنند؟

منطقه ی امن مثل پتو می ماند. در یک شب سرد زمستانی که از قضا برف هم می آید زیر آن می رویم و از پنجره برف ها را تماشا می کنیم. اما همین پتو در تابستان، بلای جان خواهد شد و شرشر عرق خواهیم ریخت و زندگی مان را به جهنم تبدیل خواهد کرد.

 منطقه ی امن چیست؟ همه دوست داریم کارها را یک مدل انجام دهیم. ماشین را همیشه یک جا پارک می کنیم. همیشه از یک فروشگاه خرید می کنیم و … اگر به ساختار و نظم علاقه دارید، روز خود را طوری شروع کنید که انگار علاقه ندارید. قبل از مسواک زدن لباس بپوشید. یک چیز دیگر برای صبحانه امتحان کنید. از مسیر دیگری به سر کار بروید.

اما متفاوت باشید. زوج هایی که  بعد از چند مدت برای هم عادی می شوند به خاطر این است که رابطه شان بیات شده است. چیز جدیدی امتحان نمی کنند. زندگی شان روی تاقچه ی عادت دارد خاک می خورد. هیجان از تفاوت می آید.

ایده ها می توانند توانایی ما را در انجام ریسک حساب شده افزایش یا کاهش دهند

همیشه به یاد داشته باشید که هر وقت  کاری بزرگ انجام داده اید آن کار فقط در حد یک ایده در مغزتان بوده است. باید توانایی های خود را بشناسید. وقتی که توانایی های خود و موفقیت های قبلی تان را در نظر گرفتید، با خود خواهید گفت: ” پس مشکل چیست؟ چه چیزی از دیگری کمتر داری؟” با این کار پایه ی موفقیت خود را محکم تر خواهید کرد و نتایج خوبی کسب خواهید نمود چرا که افکار مثبتی دارید که از جملات منفی تشکیل نشده اند؛ جملاتی نظیر: ” این کارجواب نخواهد داد”، “اگر رد شدم چه؟”،  “این کار را اینطوری انجام نمی دهند” و “آخرش دست از پا درازتر بر خواهم گشت”.

ترس در برابر موفقیت

ما داریم در مورد ریسک حساب شده حرف می زنیم و بنابراین چیزی است که ارزش سرمایه گذاری دارد. اما سطح ترس شما و باور شما به موفقیت در این میدان چند چند است؟ سطح موارد زیر در شما چند چند است؟

  • حس امنیت
  • گیر کرده ام
  • عزت نفس
  • خودم را محدود کرده ام

می بینید فرق بین ترس و موفقیت چقدر زیاد است؟ و بین این دو همیشه احساس امنیت و نگرانی و خلاصه بیم و امید خواهید داشت. نکته ی مهمی که نباید هرگز از یاد ببرید این است که هیچ وقت نخواهید توانست فاصله ی بین ترس و موفقیت را کاملا بر طرف کنید. یادتان نرود که : اندکی ترس برای شما خوب است. اگر نبود، به جای شهد و عسل، سم می خوردید، هر چقدر هم که به شما می گفتند سم نیست و شهد است.

بزرگترین سخنرانان جهان را در نظر بگیرید. موفق ترین هنرمندان، نویسنده ها، شاعران و … و خلاصه بهترین آدم های روی کره ی زمین. ما دیده ایم که بعضا وقتی به زمان های قبل و اوایل کار خود نگاه می کنند از خجالت دست روی صورت خود می گذارند. نمی توانند شعر خود را بخوانند. نمی توانند موسیقی خود را گوش کنند. چون خیلی خام بوده است. اما حالا مثلا به بزرگترین و معروف ترین هنرمندان جهان تبدیل شده اند. شما هم این را باور داشته باشید.

موفقیت های خود را از یاد نبرید

هر وقت که حس کردید نا امید شده اید و شکست خورده هستید، به موفقیت های قبلی خود نگاه کنید. این شما بوده اید که وقتی همه نا امید بودند در فلان چیز موفق شده اید. پس چرا الان خود را نا امید و شکست خورده متصور هستید؟

شاید این جمله آنقدر تکرار شده باشد که کلیشه ای به نظر بیاید: شکست پلی به سوی موفقیت است. بزرگترین اختراعات چندین بار شکست خورده اند و پر از اشتباهات بوده اند که بعضا خود آن اشتباهات به اختراعی متفقاوت بدل شده اند.

اگر دویست سال پیش به کسی می گفتند می توان وسیله ای ساخت که افراد مختلف با وجود کیلومترها فاصله بینشان، هم صدای همدیگر را بشنوند و هم چهره ی هم را ببینند، شما را در دار المجانین بستری می کردند یا در بهترین حالت پوزخندی زده از کنارتان رد می شدند. دوست دارید فرد دیگری ریسک کند و به موفقیت برسد، و شما در دل بگویید کاش من آن ریسک را کرده بودم؟