رهبران فکری، سخت تلاش می‌کنند تا مهارت‌هایشان را اصلاح کنند. ساعات بی‌شماری را صرف مطالعه، یادگیری و آموزش خودشان کرده‌اند تا این دانش را به مخاطبان  جدید، منتقل کنند. آن‌ها پیوندهایی برقرار کرده‌اند که طیفشان را گسترده می‌کند، محدودیت‌هایشان را  برطرف می‌سازد و در بعضی مواقع، طرز فکرشان را به چالش می‌کشد؛ اما تبدیل‌شدن به یک «متخصص»، به معنای متوقف کردن یادگیری نیست. برعکس، اینجا دقیقاً همان جایی است که  برنامه‌های عملی‌شان را بیشتر می‌کنند تا به نقطهٔ اوج در عملکردشان برسند. این همان چیزی است که در یک بستر پرجمعیت،  آن‌ها را  به‌عنوان رهبران فکری متمایز می‌کند.

حالا بیایید باهم بررسی کنیم که رهبر فکری دقیقاً به چه معناست؟ در معنای دقیق کلمه، رهبر فکری این‌گونه تعریف می‌شود: «یک مرجع شناخته شده در یک زمینهٔ تخصصی و شخصی که ایده‌هایش تأثیرگذار و راهنمای دیگران است.» راندی گاگ، نویسنده و گویندهٔ انگیزشی در یک مصاحبه، رهبر فکری را این‌گونه تعریف می‌کند:

«شخصی که دارای استدلال و افکاری است که دیگران فاقد آن هستند. افرادی که دربارهٔ چگونگی انجام مسائل بازنگری و بازاندیشی انجام می‌دهند، معمولاً به رهبران بزرگ تبدیل می‌شوند.» همان‌طور که گاگ خاطر نشان می‌کند:«شما ممکن است  در استدلال کردن متخصص باشید، اما لزوماً رهبر فکری نیستید.»

این‌گونه به قضیه نگاه کنید که: اجتماع شما حالت شمارا تعیین می‌کند. رهبران تمایل به داشتن جامعه یا پیروانی وفادار هستند که بافرهنگ و تحصیل‌کرده باشند و در طول مسیر بتواند آن‌ها را پرورش دهد. چنین اجتماعی احتمالاً موفق می‌شود و پس‌ازآن به فردی به  دنبال  بینش‌های انتقادی تبدیل می‌شود.»

خب حالا در نظر می‌گیریم شما یک رهبر فکری هستید. در این شرایط چه نکته‌ای حائز اهمیت است؟ باید این نکته را در نظر بگیرید که موفقیت اگرچه فرح‌بخش و نشاط‌آور باشد، اما یک وجه ناخوشایند هم دارد که همراه با موفقیت نمایان می‌شود، کینه‌توزی و نفرت.

موفقیت، نفرت می‌زاید و این امر، اجتناب‌ناپذیر است. به نظر می‌رسد کسانی که از شما متنفرند، به‌صورت ناگهانی ظاهر می‌شوند و با زیر سؤال بردن اعتبار و تخصص شما، نقشه‌های شمارا بر باد می‌دهند و برنامه‌هایتان را خراب می‌کنند. آن‌ها راه را برای پرسیدن چنین سؤالاتی باز می‌کنند: “چرا آن‌ها این‌گونه رفتار می‌کنند؟” ، ” آیا باید نگران این باشم که آن‌ها راجع به من چه فکری می‌کنند؟” “آیا باید انتقام بگیرم؟” و ” آیا باید تا زمانی که از من دور شوند، آن‌ها را نادیده بگیرم”، و باید بگوییم تمامی این سؤالات، صحیح است. بااین‌وجود، تمامی انتقادات صحیح نخواهند بود، بنابراین نیازی نیست به تمام افکاری که به سراغتان می‌آید، بپردازید. کار آسانی است که اجازه دهید این افراد شما را ناامید و ناراحت کنند، اما این کار را نکنید.

برای شروع به مقابله، هاوکن‌یو در این قسمت 5 راهکار برای فرونشاندن و مدیریت این افراد، آورده است. با ما همراه باشید:

برای مدیریت افرادی که از شما تنفر دارند،  از خودتان راضی باشید

ممکن است برای برخی عجیب باشد، اما باید با این واقعیت  کنار بیایید که افرادی از شما متنفر هستند. افرادی که به موفقیت شما حسادت می‌کنند، سعی می‌کنند در هر فرصتی که به دست می‌آورید، در کارتان اختلال ایجاد کنند. هنگامی‌که با این واقعیت کنار بیایید و آن را بپذیرید، می‌توانید از خود آقای رجی جکسون (Reggie Jackson) مشهور پیروی کنید که گفته است:” هواداران نمی‌توانند اظهار تنفر کنند.”

مخالف و رقیب فقط به رجی نیرو می‌داد تا در کار خود بهتر باشد و این باید در مورد شما نیز صدق کند. اگر مردم از شما متنفرند، مطمئناً در جای درستی قرارگرفته‌اید و کار درستی نیز انجام می‌دهید. از این فرصت و نیروی حرکت برای از بین بردن سروصداهایی استفاده کنید که افرادی که از شما متنفرند در سرتان ایجاد می‌کنند (سعی می‌کنند ایجاد کنند). نسبت به خود احساس رضایت داشته باشید و به پیشرفتتان ادامه دهید.

برای غلبه بر افراد متنفر، همدل باشید

احساس همدلی باکسی که از شما متنفر است، در بعضی مواقع، نیاز به بردباری دارد که ممکن است هر کس از آن برخوردار نباشد. نادیده گرفتن افرادی که نسبت به موفقیت شما تردید دارند و دانش شما را زیر سؤال می‌برند، آسان است. این شرایط دشوار را مدیریت کنید. دیدن چگونگی برخورد مردم با دیگران می‌تواند درسی برای شما باشد تا در آینده از این تله‌ها دوری‌کنید و حتی ممکن است شما را در مسیر صحیحی قرار دهد تا راهنما و مربی شخصی باشید که پتانسیل باورنکردنی برای تبدیل‌شدن به یک رهبر فکری دارد.

جدای از این، نشان دادن همدلی می‌تواند یک عامل محرک در مسیر شخصی شما برای رسیدن به رهبری باشد. یک مطالعه در سال 2017 توسط Businessolver، نشان داد که کمتر از 50 درصد کارمندان در محیط کارشان همدلی را احساس می‌کنند، باوجوداینکه 82 درصد از آن‌ها همدلی را به‌عنوان راهی اساسی برای تأثیرگذاری مثبت در کسب‌وکار می‌شناسند.  درنهایت، داشتن دانش کافی نیست اگر شما انسان شایسته‌ای نباشید.

انتقادات ممکن است صحیح باشد

همان‌طور که قبلاً گفته شد، لازم نیست به هر منتقدی گوش دهید، بلکه در نظر بگیرید که این نقدها از زبان چه کسانی بیان می‌شود. آیا آن‌ها در این زمینه متخصص هستند؟ آیا در این زمینه اطلاعات عملی و مدرک تأیید صلاحیت‌دارند؟

اجازه دهید مسئله را این‌گونه بیان کنیم، تصور کنید مشغول کار بر روی پروژه‌ای هستید که شامل مسائل حساس بالقوه است. افرادی که دارای نقطه نظرات مختلف هستند، به‌طور واضح خودشان را معرفی می‌کنند. در میان همهٔ این‌ها، ممکن است افراد معدودی وجود داشته باشند که نکاتی را مطرح کنند که خودتان در نظر نگرفته‌اید. گاهی اوقات، مجامع افکار عمومی، می‌تواند بسیار مؤثر باشد، خصوصاً در رسانه‌های اجتماعی.

گوش دادن به دیدگاه‌ها و نقطه نظرات مختلف، این روزها تبدیل به یک توانایی کمیاب شده است. توصیه ما در اینجا این است که: به‌جای گوش دادن به استدلال‌ها، به درکی که از این استدلال‌ها دارید، گوش کنید. لازم نیست که صد‌در‌صد با آن‌ها موافقت کنید، اما از کجا معلوم، ممکن است شخصی از بیرون ماجرا، بتواند جزئیات اساسی را در اختیار شما قرار دهد که به خاطر غرق شدن در پیچیدگی‌های پروژه، از قلم انداخته‌اید. از انتقادات همان‌طور که در نظر گرفته‌شده بود، به‌عنوان فرصتی برای رشد استفاده کنید.

 قلمرو خود را مشخص کنید

ناگفته نماند که شما باید دارای مهارت‌های متعدد باشید، اما درعین‌حال باید حوزهٔ اصلی تخصص خود را نیز مشخص و تعریف کنید. به عبارت ساده‌تر، قلمروی خود را مشخص کنید. شما برای مشخص کردن قلمروی خود چه اقداماتی انجام می‌دهید؟

 حضور خود را در همه‌جا افزایش دهید

یکی از راه‌های افزایش حضور شما، انتشار یا استناد در نشریات ملی است. چگونه می‌توان به این هدف دست‌یافت؟ با داشتن و حفظ حضور رسانه‌ای، هم به شیوهٔ سنتی وهم  آنلاین؛ با انتشار کتاب، داشتن رسانه‌های مکرر و سخنرانی، تألیف گزارش رسمی دولتی یا تحصیل در صنعتی که در آن حضور دارید و یا داشتن نقل‌قول در مطبوعات. به‌این‌ترتیب  خیلی زود بر سر زبان سایر رهبران می‌افتید و این به افزایش حضور و نفوذ شما کمک می‌کند.