نیاز های کسب و کار متفاوت هستند. کلید داشتن یک شرکت موفق، درک مفهوم نیازهای شخصی است. نیاز هایی که به خودتان و مشتریانتان مربوط می شوند. نیاز هایی که کمتر به آن ها پرداخته می شود ولی می تواند حکمی برای موفقیت و یا شکست یک کسب وکار باشد.

به عنوان یک صاحب کسب وکار باید از خودتان بپرسید: در کجا می خواهم پول و انرژی خود را سرمایه گذاری کنم؟ کدام بازار را هدف قرار می دهم؟ و مهم تر از همه اینکه چرا این بازار به کمک من نیاز دارد؟

پاسخ به این سوالات تاثیر زیادی بر روی افراد درگیر کسب و کار و موفقیت یا شکست خواهد داشت. علی رغم داشتن اشتیاق فراوان برای ایجاد کسب و کاری  موفق، حقیقت این است که بسیاری از کارآفرینان برای اتخاذ تصمیم درست به مشکل برمی‌خورند. این به این دلیل است که آنها برای ساخت و اجرای ایده خود شتاب می کنند. همچنین کم توجهی به مسئله ای که درگیر آن هستند، نداشتن هدف بلند مدت و میان مدت، و اینکه آیا مصرف کننده در واقع خواستار این راه حل است یا خیر، از دیگر موانع موفقیت به شمار می روند.

کلید پاسخ به این “چراها” درک نیازهای شخصی ست: نیازهای شما و نیازهای مشتریان تان.

نیازهای اساسی انسان

بیایید با مفهوم نیازهای اولیه بشر شروع کنیم. مانفرد مکس نیف Manfred Max Neef ، اقتصاددان مشهور، می گوید: ” هدف از توسعه کسب و کار، افزایش تولید یا خدمات نیست، بلکه رضایت از نیازهای اساسی انسانی است، انسان علاوه بر انسانیت به رفاه نیز نیاز دارد.”

نیف “توسعه مقیاس انسانی” را ایجاد کرد که دو فرضیه زیر را بیان می کند:

  • اول این که، نیازهای اساسی انسانی محدود هستند، محدود به تعداد و قابل دسته بندی. این بر خلاف مفهوم سنتی است که بیان می کند نیازهای انسانی سیری ناپذیر و بسیار است.
  • دوم، نیف اظهار داشت که نیازهای اساسی بشر در همه فرهنگ ها و در تمام دوره های تاریخی یکسان است. این هم چنین با مفهوم سنتی متناقض است که معتقد است نیازهای انسانی منوط به گرایش ها و تا حد زیادی متفاوت هستند.

این ایده که همه ما، به عنوان انسان، نیاز اساسی داریم، می تواند کاملا انقلابی باشد، به خصوص اینکه در جامعه ای بزرگ می شوید که نیازها را تحمیل می کند. نیاز هایی که توسط “بایدها” و “نبایدها” ی نسل های قبل به ما منتقل می شود.

برعکس، این مفهوم، “نیاز ارگانیک” بر این باور است که انسانها با مجموعه ای از نیازهای طبیعی برنامه ریزی می شوند. یک نیاز ارگانیک بخشی از هسته انسان است و خواسته های روزمره ی افراد و معیارهای تصمیم گیری آنها را به هم پیوند می دهد. ایده این است که وقتی یک نیاز آلی برآورده نشود، بدن احساس ناراحتی می کند. و وقتی یک نیاز واقعی برآورده شود، بدن به درستی عمل می کند و احساس خوبی دارد.

نکات کلیدی برای موفقیت: سرزندگی و اشتیاق

حالا اجازه دهید مفهوم نیازهای ارگانیک را به فرآیند راه اندازی یک کارآفرین اعمال کنیم. بدون درک نیازهای خود، به عنوان یک صاحب کسب و کار، ممکن است خود را بدون شور و نشاط لازم برای رسیدن به رویا ها بیابید. و بدون درک نیازهای بازار هدف، ممکن است محصول یا بازار هدف اشتباهی را انتخاب کنید.

از دیدگاه سرمایه گذاران کسب و کار، سه عامل تعیین کننده موفقیت یک کار آفرین است که شامل

  • بازار هدف وی
  • تسلط و تجربه کاری
  • و برنامه و طرح کاری

با وجود این وارد مهم تر از همه،  نیروی حیاتی و اراده اوست. به عبارت دیگر، آیا کارآفرین انرژی لازم را دارد و می تواند شروع به کار کند و راه حل ارائه دهد؟ برای بهبود احتمال رسیدن به معیارهای سرمایه گذار و دستیابی به موفقیت شرکت، یک کارآفرین باید خود و ارزش های شرکت خود را با نیازهای خود تطبیق دهد. وقتی که کارآفرین بتواند پاسخ این سوال را بدهد که چرا می خواهد یک شرکت خاص بسازد و بتواند این را در تبلیغات مالی خود بیان کند، شانس خود برای سرمایه‌گذاری را افزایش خواهد داد.

شناسایی نیازهای کلیدی انسانی

هفت نوع نیاز لازم برای انسان وجود دارد که اغلب برای مخاطبان و کارآفرینان مطرح می شود:

سازگاری / امنیت – بدون آن، احساس اضطراب می‌کنید.

تنوع/ سرگرمی – بدون آن، شما خسته می‌شوید.

وضعیت / اهمیت – بدون آن، شما احساس بی ارزش بودن می‌کنید.

عشق / ارتباط – بدون آن، شما احساس تنهایی می کنید.

ابراز وجود – بدون آن، نمی‌توانید معنای زندگی را بیان کنید.

رشد / دانش – بدون آن، شما احساس می کنید که گیر افتاده اید.

هدیه دادن – بدون آن، شما از کمک کردن به کسی احساس رضایت ندارید.

برخی از این نیازها ممکن است قوی تر و اساسی تر از بقیه باشند. هر فرد، بسته به تجربه قبلی، آموزش و مجموعه ارزش ها، پیکربندی و شرایط متفاوتی برای این نیازها خواهد داشت.

به عنوان مثال، مشتاقان بهداشت نیاز بیشتری به رشد/امنیت دارند در حالی که مصرف کنندگان لوازم لوکس نیاز بیشتری به وضعیت/ظاهر دارند. کارآفرینان ممکن است محرک قویتری برای موفقیت، اهمیت، ابراز خود، و مشارکت داشته باشند. در مقابل، یک هنرمند ممکن است بیشتر متمایل به ابراز وجود و عشق/ارتباط باشد.

ارزش های شرکت که نیازهای انسانی را منعکس می کنند

در اینجا چند مثال از ارزش های شرکت وجود دارد. توجه کنید که چطور نیازهای اولیه انسان را نشان می دهند، چه نیازهای مشتری، چه نیازهای اصلی خودشان:

آدیداس

(رشد و پیشرفت)

ما رهبران نوآوری و طراحی هستیم که به دنبال کمک به ورزشکاران همه سطوح مهارتی هستیم و هر محصولی که به بازار می آوریم، به اوج عملکرد می رسند.

(تداوم)

ما متعهد هستیم که به صورت مداوم با کیفیت ترین محصولات را ارائه دهیم.


 گوگل Google 

(پیشرفت و یادگیری)

همیشه اطلاعات بیش تری در دسترس خواهد بود

(نیاز بازار) 

نیاز به اطلاعات از همه مرز ها عبور خواهد کرد


Starbucks استارباکس

(ارتباط)

گرما و حس تعلق داشتن چیزی است که هر کسی به دنبال آن است

(ارتباط)

در همه جا حضور داشتن، شفافیت، احترام و شایستگی چیزی است که به دنبال آن هستیم.


این شرکت های موفق، زود از اهمیت اتصال مستقیم کسب وکار خود به نیازهای انسانی مطلع شد. انجام این کار می تواند تعامل، اعتماد و وفاداری را حتی در میان بخش های مختلف مخاطب ایجاد کند.

در نظر گرفتن نیازهای بازار

بعد از شناسایی مجموعه مورد نیاز خود، گام بعدی تهیه فهرستی از گزینه های بازار و همسو کردن این نیازها و بازار است. اگر نیازهای اصلی شما ارتباط و بیان است، پس باید در میان گروه هایی که این نیازها را اولویت بندی می کنند، بازاریابی کنید. از طرف دیگر باید بدانید که در حال حاضر کدام نیاز افراد همچنان بدون پاسخ مانده است؟کدام سوال ها همچنان بدون جواب هستند؟

اگر خواهان ثبات در زندگی خود هستید، ممکن است در موقعیت بهتری برای بازاریابی با افرادی باشید که در شغل های پایداری هستند. اگر تنوع برای شما کارساز باشد، پس بهتر است شرکت های تشریفاتی را هدف قرار دهید که به طور مداوم نیازمند ایجاد تغییر هستند. ترکیبات مختلفی وجود دارند که می توانند کارساز باشند. به همین دلیل است که درک این تعادل بین نیازهای بازار و انسان حیاتی است.

ارزش های شرکت، یک نوع بازتاب کننده ی نیازها

زمانی که نیازهای خود و نیازهای بازار را مشخص کردید، زمان آن رسیده که ارزش ها و نیازهای شرکت خود را تعریف کنید. این شرکت ها در نهایت افرادی را جذب خواهند کرد که اهداف و نیازهای یکسانی دارند. با هم می توانید یک فرهنگ ایجاد کنید که به نفع همه باشد. داشتن این ارزشهای روشن برای شرکت، میزان زیادی سرعت تصمیم گیری و نیز عملکرد گسترده شرکت را برای راه اندازی افزایش خواهد داد. علاوه بر این، مشتریان از این همترازی بین نیازها، نیازهای بازار، و ارزشهای شرکت بهره مند خواهند شد.