مشکلات تصمیم گیری باعث می شوند نتوانیم آنگونه که باید و شاید تصمیم بگیریم یا تصمیم ما با اشتباهاتی همراه باشد. هر روز ما با بسیاری از تصمیمات مواجه هستیم. برخی از آنها نسبتا کوچک هستند، مثل تصمیم گیری در مورد اینکه چه چیزی بپوشیم یا چه چیزی برای صبحانه بخوریم. برخی دیگر بزرگ هستند و می توانند تاثیر عمده ای بر مسیر زندگی ما داشته باشند، مانند تصمیم گیری در مورد اینکه کجا باید به مدرسه رفت یا آیا وقت بچه دار شدن است. برخی از تصمیمات زمان می گیرند در حالی که برخی دیگر باید در کسری از ثانیه گرفته شوند. با اینکه ما استراتژی های مختلف تصمیم گیری را به کار می گیریم، اغلب طعمه بسیاری از خطاهای متداول، تعصبات و دیگر مشکلات می شویم. کشف کنید کدام اشتباهات و موانع تصمیم گیری ممکن است بر انتخاب هایی که شما هر روز انجام می دهید، تاثیر بگذارد.


چگونه اعتماد به نفس بالایی داشته باشیم؟ (25 تکنیک برای بالا بردن اعتماد به نفس)


استفاده از روش مکاشفه ای  Heuristics

مشکلات تصمیم گیری اغلب نتیجه اعتماد بیش از حد به تصمیماتی هستند که در گذشته درست عمل کرده اند. یک شیوه اکتشافی نوعی میانبر ذهنی یا قاعده سرانگشتی است که هنگام تصمیم گیری از آن استفاده می کنیم. این شیوه های اکتشافی به کاهش بار ذهنی، در زمان تصمیم گیری کمک می کند. اما آنها همچنین می توانند منجر به اشتباه شوند. شیوه های اکتشافی چند مزیت بزرگ دارند.

  • اول، آنها به ما اجازه می دهند که به سرعت به نتیجه برسیم.
  • دوم، شیوه های اکتشافی کار را راحت می کنند. اما همانند همه میانبرها، گاهی اوقات آنها می توانند معایبی هم داشته باشند. آنها گاهی اوقات باعث می شوند تا اشتباهات و موقعیت های قضاوت نادرست را مرتکب شویم.

دو نوع از راه‌های میانبر ذهنی عبارتند از:

روش اکتشافی نوعی:

این شامل قضاوت در مورد احتمال یک رویداد براین اساس است که تا چه حد شبیه الگوی قبلی عمل می شود. به عنوان مثال، قمار بازان اغلب درباره احتمال برنده شدن بازی بعدی خود، بر اساس این که آیا آنها آخرین بازی را برنده شدند یا نه، داوری می کنند. در واقعیت، بازیها به یکدیگر وابسته نیستند و برنده شدن یا بازنده شدن کاملا تصادفی است.

کشف دسترسی پذیری:

این شامل قضاوت در مورد احتمال رویدادی براین اساس است که چگونه به سرعت می توانیم رویدادهای مشابه را به ذهن فراخوانی کنیم. برای مثال، شما ممکن است باور داشته باشید که سقوط هواپیما بسیار رایجتر از آنچه تصور می کنیم است، به این دلیل که شما می توانید به سرعت چندین نمونه از حوادث بزرگ هواپیما را به یاد بیاورید.

اعتماد به نفس کاذب Overconfidence

مشکل دیگری که می تواند تصمیم گیری را تحت تاثیر قرار دهد تمایل ما به دست بالا گرفتن دانش، مهارت و یا قضاوت خودمان است. در یک آزمایش کلاسیک به این پدیده نگاهی می اندازیم، محققانی که در مورد این پدیده تحقیق می کنند، باروخ فیشهوف Baruch Fischhoff ، پول اسلوویک Paul Slovic و سارا لیختنشتاین Sarah Lichtenstein به شرکت کنندگان پرسش نامه های مختلفی دادند که پاسخ های متفاوتی داشتند. از شرکت کنندگان خواسته شد تا پاسخی را انتخاب کنند که فکر می کنند درست است و سپس محققان میزان اعتماد به نفس آنها را بر اساس پاسخ هایشان، ارزیابی کردند. هنگامی که مردم می گویند که ۱۰۰ درصد از پاسخ های خود مطمئن هستند، تنها در حدود ۸۰ درصد مواقع، فکرشان درست است.

پس چرا مردم بیش از حد به قضاوت هایشان اعتماد دارند؟

در بسیاری از موارد، مردم نمی دانند که آنها در مورد یک موضوع خاص چقدر بی اطلاع هستند. اساسا، ما نمی دانیم که چه چیزی را نمی دانیم. در موارد دیگر، اطلاعاتی که در مورد یک موضوع خاص داریم ممکن است به اشتباه باشد و یا ممکن است از منابع غیرقابل اعتماد باشد. یک نمونه از این اعتماد به نفس کاذب نوعی از تعصب شناختی است که به عنوان اثر دانینگ- کروگر Dunning-Kruger effect شناخته می شود. این کج روی باعث می شود که مردم هوش و توانایی های خود را دست بالا بگیرند. این دست بالا گرفتن اساسا آنها را نسبت به درک عدم صلاحیت خود نابینا می کند.

صرف نظر از علت، این تمایل، به دست بالا گرفتن دانش  می تواند منجر به تصمیم گیری های ضعیف شود. تصور کنید که با یک دوست به شیراز سفر می کنید. چند بار به آنجا رفته اید و بنابراین فرض می کنید که مسیری را که باید در پیش بگیرید را می دانید و به دوستتان می گویید که یک خروجی خوب که می شناسید را انتخاب کند. متاسفانه، شما مسیر را اشتباه به یاد می آورید و خروجی اشتباه را انتخاب می کنید. اعتماد به نفس کاذب شما برای پیدا کردن مسیر منجر به انتخاب نادرست می شود و زمان قابل توجهی را به سفرتان اضافه می کند.

گرایش بازاندیشی Hindsight Bias

پس از اتفاق افتادن یک رخدادبار ها و بار ها به نتیجه آن می اندیشید؟ در روانشناسی، این تمایل نگاه کردن به گذشته و دریافتن تمام نشانه هایی که منجر به یک نتیجه خاص می شود را به عنوان گرایش بازنگری شناخته می شود. گاهی اوقات با عنوان “من تمام مدت همه چیز را می دانستم” یاد می شود، این گرایش می تواند ما را هدایت کند تا باور کنیم که ما می توانیم نتایج را در شرایطی که واقعا به شانس بستگی دارند، پیش بینی کنیم. برای مثال، یک قمارباز ممکن است به اشتباه باور کند که می تواند به طور دقیق نتیجه بازی  پوکر را پیش بینی کند. در حقیقت، هیچ راهی وجود ندارد که او بداند چه اتفاقی خواهد افتاد، چرا که بازی بر اساس احتمالات است.

گرایش بازنگری باعث می شود باور کنید که باید بتوانید نتیجه وضعیت هایی را پیش بینی کنید که واقعا قابل پیش بینی نیستند، و این خود باعث بروز مشکلاتی شود. در نتیجه، شما ممکن است تصمیمات آتی را براساس اطلاعاتی که از اشتباهات گذشته یاد گرفته اید، اتخاذ کنید. به جای اتکا به عوامل مربوط به وضعیت فعلی، ممکن است سعی کنید نتیجه را بر اساس تجربیات و احتمالات نامربوط دیگر تشخیص دهید.

همبستگی خیالی Illusory Correlation

هنگام تصمیم گیری، گاهی اوقات روابطی را می بینیم که وجود ندارند. به عنوان مثال، ممکن است باور کنیم که دو رویداد بی ربط به این دلیل که هم زمان روی داده اند، نوعی رابطه دارند. در موارد دیگر، ارتباط زمانی بین دو متغیر مختلف ممکن است باعث شود که ما فرض کنیم که این دو به نحوی به هم متصل هستند. برای مثال، اگر شما یک تجربه بد با یک پیشخدمت بی ادب داشته باشید، ممکن است به اشتباه باور کنید که تمام گارسون ها گستاخ هستند. این تمایل به دیدن رابطه بین مسائل در مواردی که هیچ ارتباطی موجود نیست، در روانشناسی با عنوان یک همبستگی خیالی شناخته می شود. علاوه بر هدایت به سوی عقاید نادرست، همبستگی خیالی می تواند باعث بروز مشکلاتی در فرآیند تصمیم گیری شود.

برای مثال، تصور کنید که شما علاقمند به گرفتن یک حیوان خانگی جدید هستید اما مطمئن نیستید کدام نوع حیوان خانگی را می خواهید. تجربه بد کودکی با یک سگ می تواند باعث شود که شما باور کنید که تمام سگ ها تهاجمی هستند و تمایل دارند گاز بگیرند. این می تواند شما را در تصمیم گیری برای خرید حیوان خانگی، تحت تاثیر قرار دهد، ممکن است باعث شود که شما از خرید یک توله سگ صرف نظر کنید، هرچند که یک سگ به احتمال زیاد حیوان خانگی خوبی برای شما خواهد بود.


چگونه تصمیم‌ درست و بهترین تصمیم را بگیریم؟


حرف آخر

با اینکه همه ما می خواهیم باور کنیم که انتخاب های خود را براساس منطق و عقلانیت انجام می دهیم، واقعیت این است که تعدادی از مشکلات تصمیم گیری وجود دارند که می توانند این فرآیند را پیچیده کنند. آگاه بودن از برخی از این دام های بالقوه ممکن است به شما کمک کند تصمیمات بهتری در آینده بگیرید.