بهبود هوش هیجانی چگونه امکان پذیر است؟ آیا واقعا می‌توان هوش هیجانی را در خود ایجاد کرده و بهبود بخشید؟ راه‌های ایجاد و بهبود هوش هیجانی کدام‌ها هستند؟

هوش هیجانی لزوما یک ویژگی ژنتیکی در افراد نیست؛ هر چند که ممکن است بتوان تا حدی هوش هیجانی را از این طریق دریافت کرد، اما چیزی که نباید فراموش شود این است که شما می‌توانید با تمرین این نوع هوش را دریافت کرده و تقویت کنید.

بنابراین سوال اصلی این است که ” ما چگونه EI را آموزش دهیم یا بیاموزیم؟ خوشبختانه، تحقیقات به این سوال ما پاسخ داده است!

چرا باید به توسعه مهارت‌های هوش هیجانی خود اهمیت دهید؟

چون که قادر به درک احساسات خود بودن، باعث می‌شود شما عملکرد بالاتری داشته باشید و باعث شکوفایی شما شود. شما به عنوان یک انسان دوست دارید که به شدت احساساتی و اجتماعی باشید.

باهوش بودن به شما کمک می‌کند با دیگران ارتباط برقرار کنید، عملکرد خود را در محل کار افزایش دهید، مهارت‌های ارتباطی خود را بهبود بخشید.

همچنین به شما کمک خواهد کرد که انعطاف پذیری بیشتری داشته باشید، و موارد بیشتر. واضح است که داشتن سطح بالایی از هوش هیجانی، باعث موفقیت شما در هر بخش از زندگی خواهد بود!

بهبود هوش هیجانی


پس از درک اهمیت بهبود هوش هیجانی، در قسمت چهارم سری مقالات هوش هیجانی تیم هاو کن یو به بررسی ابزارهای مورد نیاز برای این کار پرداخته می‌شود.

ابزارهای خود ارزیابی


اگر به بهبود هوش هیجانی خود علاقمند هستید، این ایده‌ی خوبی است که با یک ارزیابی شروع کنید. همان طور که وبلاگ مدرسه هاروارد اشاره می‌کند، چهار ابزار مفید برای ارزیابی دقیق وجود دارد:

ارزیابی 146 سوالی مجله‌ی روان‌شناسی امروز (Psychology Today)

ارزیابی 15 سوالی مایند تولز

 ارزیابی 17 سوالی موسسه‌ی سلامت و پتانسیل انسان (IHHP)

ارزیابی 28 سوالی تلنت اسمارت (Talent Smart)

۱۶ استراتژی برای بهبود هوش هیجانی


استراتژی‌های مایندتولز

تیم مایندتولز شش ابزار و استراتژی عالی برای بالا بردن سطح EI خود ارایه می‌دهد که عبارتند از:

1)مشاهده‌ی این که چطور نسبت به دیگران واکنش نشان می‌دهید. تلاش قلبی برای قرار دادن خود به جای آن‌ها و تعهد به پذیرش دیدگاه و نیازهای دیگران، داشته باشید.

2)نگاهی به محیط کار و رفتار کاری خود بیاندازید؛ اگر خواهان توجه به دستاوردهای خود هستید، سعی کنید تواضع را تمرین کنید.

3)خود را ارزیابی کنید تا نقاط ضعف خود را مشخص کنید و یک تصویر صادقانه از خودتان به دست آورید.

4)بررسی کنید که چگونه نسبت به شرایط استرس‌زا واکنش نشان می‌دهید. برای حفظ آرامش و کنترل خود تلاش کنید.

5)مسئولیت اقدامات خود را برعهده بگیرید. این مورد شامل مقابله با اشتباهات خود، معذرت خواهی، و تلاش برای جبران کردن اشتباهات است.

6)قبل از انجام هر کاری، با بررسی این که عمل شما چه تاثیری بر دیگران خواهد گذاشت، خودتان را در جای آن‌ها قرار دهید تا به طور کامل عواقب اعمال خود را درک کنید.

استراتژی‌های Six Seconds

ده مورد دیگر از استراتژی‌های Six Seconds است. این استراتژی‌ها شامل موارد زیر می‌باشد:

7)ماهر شدن در “زبان احساسات” یا یاد گرفتن نحوه‌ی شناسایی آن‌ها، تمایز قائل شدن بین احساسات و بحث در مورد احساسات متفاوت اما مرتبط.

8)نام گذاری احساسات خود. این به این معنی نیست که آن‌ها را شناسایی یا تشخیص دهید بلکه به معنای واقعی کلمه آن‌ها را نام‌گذاری کرده یا برچسب بزنید.

9)استفاده از شخص ثالث برای جدا کردن شما از احساساتتان، بدون تلاش برای انکار یا پافشاری بر روی آن‌ها.

10)احساسات خود را بدون تلاش برای تصحیح کردن آن‌ها را از نظر بگذرانید. هیچ احساسی بد نیست، و مهم است که درک کنید و احساسات خود را بپذیرید.

11)احساسات خود مانند کف دست عرق کرده، ماهیچه‌های منقبض شده، ضربان قلب و غیره را در بدن خود احساس کنید. حس کردن احساسات برای درک بهتر و تنظیم آن‌ها حیاتی است.

12)باور وجود احساسات “بد” را در ذهنتان بشکنید. هیچ احساس بدی وجود ندارد و شما نباید احساساتتان را سرکوب یا با آن‌ها مبارزه کنید.

13)قبل از رها کردن احساسات، آن‌ها را از نظر بگذرانید. این به این معنی است که باید قبل از اینکه احساسات شدید شوند، به آن‌ها توجه کنید.

14)تشخیص الگوهای مکرر؛ این امر می‌تواند بدین شکل رخ دهد: ” وقتی [ تحریک احساسات رخ می‌دهد ]، من [ واکنش معمول خودم ].” به عنوان مثال، ممکن است بگویید: ” وقتی عصبانی می‌شوم، از کوره در می‌روم.”

15)احساسات خود را در طول روز یادداشت کنید. داشتن دفترچه خاطرات به دلایل زیادی یک ایده‌ی عالی است، و این یکی از آن دلایل است.

16)به خودتان یادآوری کنید که احساسات، اطلاعات هستند. این به این معنی است که احساسات در واقع اطلاعات ارزشمندی هستند که می‌توانند به شما کمک کنند از دید جدید، حقیقت را پیدا کنید، و تصمیمات بهتری بگیرید (فریدمن، 2018).

همان طور که قابل مشاهده است، بسیاری از این نکات و استراتژی‌ها به چند ایده‌ی ساده تبدیل می‌شوند: به احساسات خودتان توجه کنید، سعی کنید روی اهداف خود باقی بمانید و به این فکر کنید که اعمال شما چگونه بر دیگران تاثیر می‌گذارند.

نقدی بر هوش هیجانی


اگرچه EI توسط رشته‌ی روان‌شناسی نیز پذیرفته شده است، اما تمام روان‌شناسان موافق نیستند که EI یک مفهوم مبتکرانه و مهم است.

نقد جردن پترسون

جردن پترسون، روانشناس و منتقد در سخنرانی خود در دانشگاه تورنتو می‌گوید:

“چیزی به عنوان هوش هیجانی وجود ندارد. هوش هیجانی یک مفهوم معتبر نیست. اگر هم چنین چیزی باشد (که نیست)، همان پنج ویژگی “سازگاری” است، و ارزیابی آن بستگی به روش سنجش EI مورد استفاده دارد (تمامی این آزمون‌ها باید یک مطلب مشترک را بررسی کنند) ” (پترسون، 2016).

ادعای پترسون این است که هوش هیجانی یک تئوری قدیمی است که در نظر گرفته شده است تا یک نظریه‌ی جدید به وجود آید. و اینکه تست‌ها و مقیاس‌ها برای اندازه‌گیری EI کار دقیقی انجام نمی‌دهند. البته، این تنها نظر یک روانشناس است، اما ارزش توجه به این نکته را دارد که هوش هیجانی گاهی به شدت با سازگاری ارتباط دارد. آیا این دو، دو عامل مرتبط با یکدیگرند، یا یک عامل مشابه هستند؟ تنها زمان و تحقیق بیشتر به این سوال پاسخ خواهد داد!

نقد آدام گرانت

انتقاد دیگر، نگرانی در مورد اعتبار هوش هیجانی نیست، بلکه مربوط به اخلاق است. استاد و محقق مشهور مدیریت، آدام گرانت نگران این هستند که چگونه EI می‌تواند به اشکال نامهربانانه مورد استفاده قرار گیرد. خانم گرانت در این باره اظهار دارد:

” شواهد جدید نشان می دهد که وقتی مردم مهارت‌های عاطفی خود را تغییر می‌دهند، می‌خواهند دیگران را متقاعد کنند. زمانی که در کنترل احساسات خود خوب عمل می‌کنید، به راحتی می‌توانید احساسات واقعی خود را پنهان کنید. زمانی که شما می‌دانید دیگران چه احساسی دارند، می‌توانید بر احساساتشان فشار وارد کنید و به آن‌‌ها انگیزه دهید تا علی رغم میل باطنی خود عمل کنند ” (گرانت، 2014).

این انتقاد از نظریه‌ی هوش هیجانی یا میزان دقت تحقیقات در مورد این موضوع، صورت نگرفته است. بلکه از نحوه‌ی استفاده‌ی نادرست از هوش هیجانی صورت پذیرفته است.

نتیجه گیری

آیا شما باید به مردم آموزش دهید که چگونه هوش هیجانی خود را بهبود ببخشند اگر چه ممکن است از آن برای “شرارت” استفاده کنند؟ در کجا باید مسئولیت شما برای ترویج حقیقت و تمایل به تشویق خودباوری به پایان برسد؟ و تعهد شما برای نرساندن هیچ آسیبی آغاز شود؟

این یک سوال جالب بدون جواب است. نظر شما کاربران هاو کن یو در رابطه با این سوال چیست؟ ما را مهمان نظرات خود کنید.