مشکل  خستگی و ناامیدی این است که می تواند هر کسی را فلج کند، اما مشخص کردن اینکه این ناامیدی دقیقا از کجا نشأت می گیرد سخت است. واقعا ناامیدی چیست؟ فرهنگ لغت در مورد معنی لغوی این واژه به ما می گوید ناامیدی احساس غمگین بودن و آزار دیدن است که در نتیجۀ عدم توانایی در ایجاد تغییر در چیزی یا رسیدن به چیزی به وجود می آید. این تعریف توضیح عمیقی دربارۀ خستگی مان به ما نمی دهد، پس چگونه می توانیم این مسئله را حل کنیم؟ دلیلی که پشت ناامیدی شما است می تواند خیلی پیچیده باشد، اما ما در این مقاله روی دلایل مختلف- و البته رایج- خستگی و نا امیدی بحث می کنیم، زیرا وقتی منبع مشخص شد می توانید به مسیر اصلی و صحیح باز گردید.

از شکستتان یک درس برای خودتان بسازید

شکست راهی است برای انتقال ذهنیت ما به حس فقدان و کمبود. این کاملاً طبیعی است که با یک شکست ناامید شویم. ما اغلب با شکست هایی که یکی پس از دیگری با آنها مواجه می شویم، زمین می خوریم، که اینها به شکل قابل درکی می توانند به ناامیدی منجر شوند. به جای اینکه اینها را شکست ببینید، باید از توماس ادیسون یاد بگیرید که می گفت:

…شکست نخوردم، بلکه 10000 راهی را پیدا کردم که کار نمی کرد

ما هر روزه با چیزهای بزرگ و کوچک آزموده می شوم، اما حتی اگر نتوانیم موفق شویم می توانی از آنها درس بگیریم. با تغییر دیدگاهتان نسبت به شکست، می توانید یک مانع را به موقعیتی که می توانید از آن استفاده کنید تبدیل کنید. یک شکست می تواند از یک خستگی به یک نیروی ارادۀ قوی تبدیل شود، اما همۀ این فرایند زمانی شروع می شود که به جای دیدن انتهای کار، ابتدا را ببینید.

روی امروز متمرکز شوید

این روزها، اضطراب یکی از رایج ترین مزاحمان سلامتی ذهن است که جوانان بطور مکرر آن را تجربه می کنند. اگرچه نمی توان اضطراب را در یک کلام توضیح داد یا ساده سازی کرد، اما می توان اینگونه گفت که فشار برای ایجاد یک آیندۀ صحیح و زندگی عالی فشار بزرگتر و جدیدی را روی نسل بعدی اعمال می کند. اگرچه ساختن آینده و برنامه ریزی برای آن بسیار مهم است اما نباید اجازه بدهید ناشناخته بودن چیزی که پیش رویتان است حالتان را خراب کند. استرس فردا، سال بعد و ده سال بعد می تواند هر کسی را در خود غرق کند.

به جای تمرکز دائم روی آنچه که قرار است اتفاق بیفتد، باید روی امروز تمرکز کنید. امروز همان روزی است که در اختیار دارید. نمی توانید به عقب باز گردید و نمی توانید کنترل هیچ روز دیگری را به دست بگیرید. امروز همان روز است که می توانید کاری کنید یا دست روی دست بگذارید و حرکتی نکنید.

فرصتی به خودتان بدهید تا نفسی بکشید و فرصت هایی که امروز در اختیار دارید را در دست بگیرید. اگر فقط به خاطر اینکه خسته بوده اید و روی مشکلات فردا متمرکز بوده اید و مدتی است که تفریح نکرده اید، پس آن روز را به خودتان مرخصی بدهید و کمی تفریح کنید. امروز تنها روزی است که به معنای واقعی روی آن کنترل دارید.

دست از مقایسه کردن خودتان با دیگران بردارید

ما در یک دنیای رقابتی زندگی می کنیم که به طور دقیق اخبار را افشاء نمی کنند، اما با ظهور رسانه های اجتماعی به این جریان دامن زده ایم. بیست سال پیش به اتومبیل جدید همسایه ها یا نو شدن نمای خانه هایشان نگاه می کردیم و آنها را با ماشین و خودمان مقایسه می کردیم. امروزه در رسانه های اجتماعی خودمان را با سلبریتی ها و افراد مشهور، همکلاسی های قدیمی و غریبه ها مقایسه می کنیم.

وقتی وارد شبکه های اجتماعی می شویم دسترسی آنی به زندگی دیگران پیدا می کنیم. اگرچه می تواند یک مجلۀ تفریحی رایگان باشد، اما باید به خاطر  داشته باشید که شبکه های اجتماعی هم مانند مجلات می توانند واقعیت را محو کنند. در این زمان اکثر ما می دانیم که داریم به یک واقعیت فیلتر شده نگاه می کنیم، اما باز هم با چیزهای کوچکی مثل کمبود لایک ها برای پستمان رقابتی و ناامید می شویم.

برای یکی دو هفته وارد این شبکه ها نشوید. ظاهرا ما در دنیایی زندگی می کنیم که نمی توانیم تلفن هایمان را از زندگی مان حذف کنیم. در هر صورت نیاز داریم با افراد خانواده، دوستان و همکارانمان در تماس باشیم. اما می توانیم تمام اپلیکیشن های رسانه اجتماعی که روی تلفنمان داریم را حذف کنیم.

یک مرخصی از این اپلیکیشن ها می تواند دقیقا همان چیزی باشد که برای بازگشت به مسیر زندگی تان و داشتن احساس خوب نیاز دارید. از آنجایی که ما با عادت ها برنامه ریزی شده ایم شروع این کار برایمان سخت است، اما زمانی که چند روز را به این منوال، بدون چک کردن دائم گوشی تان و پیگیری لایک ها و آن نشانه های قرمز براق، طی کنید، احساس بهتری خواهید داشت و می توانید از آن احساس خستگی غیر ضروری رها شوید.

در یک عادت گیر کرده اید- از شر آن رها شوید

مسئلۀ گیر افتادن در دام عادت ها این است که تقریباً همۀ افراد دچار آن می شوند، اما مشخص کردن دقیق اینکه خستگی ما چه ارتباطی با این موضوع دارد کار سختی است. فرقی نمی کند شما چه نوع زندگی دارید. در نهایت همۀ ما روزی از انجام مکرر کارهای همیشگی خسته می شویم. این می تواند گول زننده باشد، زیرا می توانید کاملا از زندگی تان راضی باشید اما باز هم احساس کنید که در دام عادت ها گیر افتاده اید.

کارهای روزمره همان چیزهایی هستند که باعث می شوند ما ادامه دهیم، اما در عین حال همان چیزی هستند که در نهایت سرعت ما را پایین آورده و ما را متوقف می کنند.

این حرف ها به این معنی نیست که شما باید فوراً دست از شغلتان بکشید، خانواده تا را ترک کنید و یک بلیط یک طرفه به ناکجا آباد بگیرید. با اضافه کردن چیز جدیدی به زندگی تان یا رها کردن چیزی که دیگر برایتان مفهومی ندارد، ناامیدی می تواند از زندگی تان رخت بر بندد. انجام کاری را امتحان کنید که همیشه می خواستید انجامش دهید ولی احساس می کردید که نمی توانید، چون واقعیت این است که شما می توانید.

قدردان چیزهایی که دارید باشید
ناامیدی

اکثر انسان ها اینگونه برنامه ریزی شده اند که همیشه به دنبال بهبود شرایط فعلی شان باشند – چگونه می توانیم روابطمان، کارمان و خودمان را بهبود بخشیده و تقویت کنیم؟ گاهی، آنقدر روی از دست رفته هایمان متمرکز می شویم که دیدمان را روی داشته هایمان می بندیم. اینکه برای داشتن چیزهای بیشتر کوشش کنید و گاهی احساس ناامیدی بر شما غلبه کند طبیعی است، اما بگذارید این فقط یک واکنش فوری باشد و به یک وضعیت ذهنی تبدیل نشود.

تأسف خوردن برای چیزهایی که می خواستید آسان است، اما برای ثانیه ای هم نگاهی به داشته هایتان بیاندازید. بیایید فرض کنیم شما در رابطه با کارتان، خانواده و دوستان در تقلا هستید. یکی از آنها به خوبی عمل نمی کند. سپس به چیزهای دیگری فکر کنید که برای شما خوب عمل می کنند. از خودتان بپرسید: آیا در کل زندگی خوبی داری؟ آیا از داشته هایی که در اطرافت هست قدردانی می کنی؟

به احتمال خیلی زیاد حداقل یک چیز پیدا می کنید که بخواهید از آن قدردانی کنید. روی خوبی ها متمرکز شوید و اجازه دهید حس قدردانی غالب شود.

اگر احساس می کنید توانتان را از دست داده اید، آن را باز یابید

از اینکه کنترل همه چیز را در دست داشته باشیم لذت می بریم، اما همیشه چیزهایی وجود دارد که نمی توانید کنترلشان کنید. این چیزهای می توانند آب و هوا، یکی از افراد در محل کار یا یکی از دوستانمان باشند که ما را در جهت ناتوانی سوق می دهند. اگر بتواید خودتان را از این موقعیت ها که حس ناتوانی به شما می دهند حذف کنید یک روش عالی و آسان خواهد بود، اما متأسفانه این همیشه یک گزینه نیست.

حقیقت تلخ این است که ما نمی توانیم همه چیز را تحت کنترل در بیاوریم. خبر خوب این است که ما قدرت کنترل برخی از امور را داریم. سعی کنید توانتان را در ابعاد دیگری از زندگی، که واقعا حرفی برای گفتن دارید، باز یابید. احساسات افراد نسبت به شما و بیماری دو مورد از مواردی هستند که تحت کنترل شما نیستند. در یک مبارزۀ شکست خورده شرکت نکنید. چیزهایی را پیدا کنید که تحت کنترلتان باشند. این چیزها می توانند تعیین یک هدف برای رسیدن به تناسب اندام، یا یادگیری یک زبان جدید باشد، یا می تواند چیزهای بزرگتری مانند دست کشیدن از یک شغل یا بیرون آمدن از یک رابطۀ مسموم باشد. با بازیابی توانتان در جایی که واقعا توانایی اش را دارید، متوجه می شوید ناتوان نیستید.

به دردها و آسیب های روحی کهنه اعتراف کنید

زندگی با انصاف نیست. همۀ ما در یک نوع زندگی به دنیا نیامده ایم و با شرایط یکسان مواجه نیستیم. بعضی ها ممکن است آسیب های روحی را در دوران کودکی تجربه کرده باشند که ما هرگز تجربه نکرده ایم. بعضی ها ممکن است درد کهنه ای را داشته باشند که بعد از یک تجربۀ بد در دل آنها باقی مانده است. ناامیدی حاصل از یک مسئلۀ حل نشده باعث می شود بدون اینکه دلیلش را بدانید احساس ناامیدی داشته باشید. تنها راه گذشتن از آن این است که به سراغ گذشته تان بروید و به آن رسیدگی کنید.

معنی این گفته این نیست که شما باید ساعتی را در اتاق یک مشاور یا درمانگر بگذرانید (اگرچه اوقاتی هست که باید به یک درمانگر یا لایف کوچ مراجعه کنید)، بلکه با اعتراف کردن ساده به دردتان می توانید از آن خلاص شوید. با رسیدن به درک بهتری از خودتان، هیجاناتتان، و عکس العمل هایتان تا موقعیت های مطمئن، می توانید از شر ناامیدی خلاص شوید.

با ترس هایتان رو برو شوید

ناامیدی می تواند واکنشی به ترس باشد. ترس می تواند ناشی از یک چیز ترسناک بزرگ باشد اما کاهی هم می تواند ناشی از چیز کوچکی باشد که خودمان بزرگش کرده ایم. ترس می تواند با یک کار کوچک شروع شده باشد، اما با پشت گوش انداختن آن برای مدت طولانی بزرگ و بزرگتر می شود و نهایتاً به یک ترس و ناامیدی در درون شما تبدیل می شود. این ترس های رایج می توانند شما را عقب نگه دارند.

تنها کاری که برای مبارزه با ترس تان می توانید انجام دهید این است که امروز با برداشتن گام های ابتدایی شروع کنید و چیزی که از آن می ترسید را انجام دهید. اوضاع هیچ وقت به آن بدی که ما فکر می کنیم نیست و سپس این کار به احساس رهایی ختم می شود.

افکار نهایی

ناامیدی می تواند به خاطر دلایل متعددی ایجاد شود، اما چیزی که بین همۀ آنها مشترک است این است که این ها می توانند ما را فلج کنند و زندگی روزمرۀ ما را از مسیر خارج کنند. احساس ناامیدی مشکلی ندارد، اما هر چه زودتر بفهمید که این ناامیدی از کجا ناشی می شود زودتر هم می توانید بفهمید چطور از شر آن خلاص شوید. از مواجهه با این ناامیدی ها نترسید. تنها نکته اش این است که وقتی از منطقۀ امنتان خارج شوید زندگی تان را به بهترین نحو پیش می برید.