چرا بعضی از مدیران موفقند و برخی شکست می خورند؟ حقیقت این است که هیچ ترکیب جادویی از ویژگی ها و خصوصیات وجود ندارد که به موفقیت یک رهبر موفق ختم شود. این خصوصیات مختلف در شرایط مختلف  است اهمیت پیدا می کنند. با گذر زمان و تغییر شرایط گوناگون، از روحیات و شخصیت ها گرفته تا عوامل مدیریتی، مالی، اقتصادی و پیدایش و از بین رفتن تکنیک های مدیریتی؛ می طلبد که خود را به روز نگه دارید و متناسب با شرایط تصمیم های مناسبی بگیرید.

اما این به معنی این نیست که نباید مدیریت مؤثر را یاد بگیرید. مدیریت مانند هر علمی دیگر  چهارچوب و ستون هایی دارد. مواردی که در هر تکنیکی و روشی مشترک هستند و باید یک مدیر خوب به خوبی با آن ها آشنا باشد. فقط لازم است رویکرد های مختلف در مورد آن را درک کنید، سپس می توانید با توجه به موقعیتتان از رویکرد مناسب استفاده کنید.

یک راه برای انجام این کار یادگیری در مورد نظریه های مدیریت است که شالوده ی درک فعلی ما از مدیریت را بنا می کند. در این مقاله از هاو کن یو قرار است به توضیح همین موضوع بپردازیم.

نکته مهم:

این مقاله در مورد سبک های مدیریتی است. سبک های مدیریتی که از این نظریه های اصلی ناشی می شوند را جستجو کنید. از جمله این سبک ها می توان به سبک “رهبری تحول گرا” اشاره کرد که اغلب مؤثرترین رویکرد برای استفاده در موقعیت های کسب و کار به شمار می رود.

رهبری تحول گرا transformational leadership نوعی از رهبری است که در آن فرد تنها مشغول نشان دادن راه درست و غلط به اعضای تیم نیست. در عوض آن‌ها با اعضای تیمشان برای رسیدن به اهداف مختلف همکاری می‌کنند تا فرصت‌های بالقوه و مشکلات خود را شناسایی کنند و استراتژی‌های خود را با آن‌ها توسعه دهند.

رهبری تحول گرا را می‌توان در یک جمله این گونه توصیف کرد:

“آن مردان و زنانی که جهان را تغییر می‌دهند”

آن‌ها با داشتن یک توانایی فوق العاده برای یافتن اجزای قدیمی و ناکارآمد در سیستم‌های ایجاد شده و استفاده از یک تیم و بازخورد مداوم برای تغییر سیستم ها و همچنین از بین بردن حفره‌های مالی یا ایجاد مدل‌های کاملا جدید، به هدفشان می‌رسند و رویایشان را تحقق می‌بخشند.

ویژگی‌های زیر در رهبرانی که دنیا را تغییر می‌دهند، مشترک است:

  • آن‌ها قادر به ایجاد چشم اندازی عالی برای آینده هستند: آن‌ها متوجه نیاز‌ها می‌شوند و می‌توانند یک پاسخ درست را پیش بینی کنند، یا تیم خود را تشکیل داده تا بتوانند راه حل‌های احتمالی را مورد بارش فکری قرار دهند. چشم انداز آن‌ها تبدیل به ماموریت آن‌ها می‌شود.
  • آن‌ها با کارکنان خود همدلی می‌کنند: آن‌ها شانه به شانه در کنار اعضای تیم خود در پروژه‌ها هستند. اگرچه رهبر تیم هستند، اما می‌توانند از طریق ارتباط نزدیک با تیم خود تاثیر مثبت داشته باشند. آن‌ها با اعضای تیم خود و نگرانی هایشان، هم نوا هستند.
  • آن‌ها همیشه الهام بخش اعضای تیمشان هستند: این رهبران می‌دانند که مسئولیت یک تیم را بر عهده دارند. الهام دادن، بخشی از کار رهبری تحول گرا است؛ به همین خاطر همه را سرگرم فعالیتشان و تیم را به سمت خط پایان هدایت می‌کنند.
  • آن‌ها همیشه از اعضای تیم حمایت می‌کنند: هدف رهبری تحول گرا تنها تکمیل وظیفه نیست، بلکه تامین ابزار و تشویق اعضای تیم در این مأموریت است، تا رهبران آینده را تربیت کنند.

چهار گروه نظریه ی اصلی مدیریت


 

بیایید نگاهی به هر یک  از این چهار گروه تئوری بیاندازیم، و برخی از ابزار ها و مدل هایی که با هر گروه اعمال می شود را جستجو کنیم. (در ذهن داشته باشید که تئوری های زیاد دیگری هم وجود دارند.)

تئوری های مربوط به خصوصیت Trait Theories- چه نوع شخصی یک رهبر خوب را می سازد؟

تئوری های خصوصیت مدیران، استدلال می کنند که رهبران مؤثر و کارامد تعدادی ویژگی های مشخص دارند که این موارد در تمامی مدیران شاخص مشترک است.

تئوری های خصوصیات اولیه می گفتند، رهبری یک ویژگی فطری و غیرارادی است که می تواند در فرد وجود داشته باشد یا نه. خوشبختانه ما این ایده را پشت سر گذاشتته ایم و در حال یادگیری چیز های بیشتر در مورد آنچه که می توانیم برای ایجاد ویژگی های رهبری درون خود و دیگران انجام دهیم، هستیم. پس اینکه مدیرت و یا رهبری امری فطری است را می توانیم رد کنیم. بله شما با یادگیری هم می توانید یک مدیر خوب باشید هر چند برخی ویژگی های شخصیتی که از کودکی همراه شما هستند می توانند این مسیر را برای شما تسهیل کنند.

تئوری خصوصیات مدیران، به ما کمک می کنند خصوصیات و ویژگی هایی که در زمان رهبری دیگران مفید هستند را بشناسیم. خصوصیاتی از قبیل ثبات و راستی، همدلی، مصمم بودن، مهارت های تصمیم گیری خوب، و خوش برخورد و محبوب بودن و…

با این حال هیچ یک از این خصوصیات، یا ترکیبی از آنها، موفقیت یک رهبر را تضمین نمی کند.

خصوصیات، رفتار های بیرونی هستند که وقتی چیزهایی در ذهن ما جاری می شوند، بروز پیدا می کنند، و همین فرایند ها و باور های درونی هستند که برای رهبری اثربخش مهم هستند. مدیر خوب شخصی است که در زمان اختصاص دادن وظایف، توانایی ها و مهارت های افراد را در نظر بگیرد، خودش سخت تر از زیر دستانش کار کند، با تغییر شرایط دچار کشمکش نشود و سعی کند تمرکزش را روی این بگذارد که با توجه به شرایط جدید چه کاری می تواند انجام دهد.

این فرد اعتماد به نفس بالایی دارد و از انتخاب هایی که می کند مطمئن است، و بسیاری از ویژگی های دیگر. از آنجایی که تمرکز این مقاله بر سبک های مدیریتی است و نه ویژگی های مدیر کارآمد، توضیح در این مورد را به مقاله های دیگر موکول می کنیم.

تئوری های رفتاری Behavioral Theories- یک مدیر موفق چه کارهایی می کند؟

تئوری های رفتاری روی چگونگی رفتار مدیران تمرکز می کنند. به عنوان مثال آیا مدیران آنچه که لازم است انجام شود را امر می کنند و انتظار همکاری دارند؟ یا آیا آنها تیمشان را در تصمیم گیری دخیل می کنند تا بتوانند پذیرش و حمایت آنها را بر انگیزند؟

در دهه ی 1930 کورت لوئین cort luein یک چارچوب ایجاد کرد. او استدلال کرد که بر اساس رفتار رهبر، سه نوع رهبر وجود دارد:

  1. رهبران مستبد Autocratic leaders: که بدون مشورت با تیمش تصمیم گیری می کنند. این سبک رهبری زمانی مناسب به نظر می رسد که نیاز به تصمیم گیری سریع باشد، وقتی نیازی به ورودی نباشد، و وقتی توافق تیم برای یک نتیجه ی موفقیت آمیز ضروری نباشد.
  2. رهبران دموکرات Democratic leaders: که به تیمشان اجازه می دهند قبل از تصمیم گیری داده هایی را فراهم آورند، ولی میزان این داده در بین رهبران مختلف متفاوت است. این سبک زمانی اهمیت پیدا می کند که توافق تیم مهم باشد، اما زمانی که دیدگاه ها و ایده های متفاوت زیادی وجود دارد مدیریت سخت می شود.
  3. رهبران بدون مداخله Laissez-faire leaders: آزادی مطلق می دهند و دخالتی نمی کنند؛ آنها اجازه می هند که اعضای تیم بیشتر تصمیمات را بگیرند. این سبک زمانی به خوبی کار می کند که تیم از توانمندی بالایی برخوردار باشد، دارای انگیزه ی بالایی باشد، و به نظارت دقیق نیازی نداشته باشد. با این حال این رفتار می تواند طغیان کند زیرا رهبر تنبل می شود یا حواسش از مجموعه اش پرت می شود؛ و اینجا همین جایی است که این سبک رهبری می تواند با شکست مواجه شود.

واضح است که طرز رفتار رهبران روی عملکردشان تأثیر می گذارد. با این حال محققان دریافته اند که بسیاری از این رفتار های رهبران در زمان های مختلف مناسب بوده است. بهترین رهبران کسانی هستند که می توانند از سبک های رفتاری مختلف استفاده کنند و سبک مناسب را برای هر موقعیت برگزینند. زمانی که می خواهید یاد بگیرید در مورد رفتار مناسب تصمیم بگیرید، باید ایجاد تعادل بین عدم مداخله و استبداد را یاد بگیرید. این به شما کمک می کند بر اساس نگرانی هایتان درمورد افراد و تولید، تصمیم بگیرید چگونه مانند یک مدیر رفتار کنید.

نظریه های اقتضایی Contingency Theories – چگونه موقعیت روی رهبری خوب تأثیر می گذارد؟

تشخیص اینکه هیچ مدل صحیح تعریف شده ای از یک رهبر وجود ندارد به ایجاد تئوری هایی منجر شده است مبنی بر اینکه بهترین سبک مدیریت به موقعیت بستگی دارد. این تئوری ها سعی دارند پیش بینی کنند که کدام سبک در کدام موقعیت بهترین است.

به عنوان مثال وقتی نیاز به تصمیم گیری سریع است چه سبکی می تواند بهترین سبک مدیریت باشد؟ وقتی به پشتیبانی کامل تیمتان نیاز دارید، آیا راه مؤثر تری برای رهبری و مدیریت وجود دارد؟ آیا رهبر باید مردم محور باشد ویا کار محور؟ اینها سوالاتی هستند که تئوری های رهبری اقتضایی سعی می کنند عنوان کنند.

از جمله مدل های اقتضایی می تواند به تئوری مسیر-هدف، مدل اقتضایی فیدلر و مدل فرایند رهبری اشاره کرد. نظریه پردازان تئوری مسیر-هدف، ایوانز(Evans) و هاوس(House)  بوده اند و این تئوری دارای نگرش اقتضایی است، یعنی نقطه تمرکز و تاکید آن به جای صفات ثابت رهبر، موقعیت و رفتارهای رهبر می‌باشد. بنابراین، بر اساس تئوری مسیر – هدف رهبر با موقعیت تطابق پیدا می کند.

مدل اقتضاییِ فیدلر در اواسط دهه ۱۹۶۰ توسط فرد فیدلر (Fred Fiedler) ارائه شد. وی دانشمندی بود که درباره‌ی شخصیت و ویژگی‌های رهبران مطالعه می‌کرد. این مدل بیان می‌کند که نمی‌توان یک سبک رهبری را به‌ عنوان بهترین سبک دانست. چرا که اثربخشی یک رهبر بر اساس موقعیتی که در آن قرار دارد مشخص می‌شود. که این اثربخشی نتیجه‌ی دو عامل است؛ «سبک رهبری» و «مطلوبیت موقعیتی» (یا کنترل موقعیتی).

مدل فرآیند رهبری توسط رندال دانهام و جان پیرس ارائه شد و در سال ۱۹۸۹ در کتاب آنها تحت عنوان “Managing” به چاپ رسید. این مدل رابطه‌ی بین چهار عامل کلیدی تأثیرگذار بر موفقیت یا شکست در رهبری را نشان می‌دهد. این عوامل عبارتند از:

  1. رهبر: شخصی که مسئولیت تیم را بر عهده دارد و عملکرد گروه را هدایت می‌کند.
  2. افراد گروه(پیرو): افرادی هستند که در انجام وظایف و پروژه‌ها از رهبر پیروی می‌کنند.
  3. زمینه‌ی کار: موقعیتی است که در آن کار انجام می‌شود. به‌عنوان مثال، می‌تواند کار منظم روزانه، یک پروژه‌ی فوریتی یا یک کار چالشی و بلند‌مدت باشد. زمینه‌ی کار می‌تواند محیط فیزیکی، منابع موجود و رویدادها را در سازمان‌های بزرگ‌تر در بر بگیرد.
  4. نتایج: حاصل از فرایند هستند که می‌توانند شامل اهداف خاص، توسعه و ارائه‌ی محصولات با کیفیت بالا یا حل یک مشکل در بخش خدمات مشتریان باشد. همچنین جنس این نتایج می‌تواند خروجی‌های نرم نظیر افزایش اعتماد و احترام میان رهبر و افراد گروه یا افزایش روحیه‌ی تیم را نیز در بر بگیرند.

این مدل نشان می‌دهد که چگونه رهبر، افراد گروه و زمینه‌ی کار با هم ترکیب شده و خروجی‌ها و نتایج را تحت تأثیر قرار می‌دهند و همچنین چگونگی اثر‌گذاری بازخورد نتایج بر رهبر، افراد و زمینه‌ی کاری را به تصویر می‌کشد.

تئوری های قدرت و تأثیر Power and Influence Theories – چه چیز منبع قدرت رهبر است؟

نظریه های قدرت و تأثیر رهبری رویکرد کاملا متفاوتی را اتخاذ کرده اند. این نظریه ها بر پایه روش های مختلفی که رهبران از قدرت و تأثیر برای به انجام رساندن کارها استفاده می کنند قرار دارند، و به سبک های مدیریتی که از این طریق پدید می آیند نگاهی می اندازند.

شاید معروف ترین این تئوری ها 5 شکل قدرت فرنچ و راوِن  French and Raven  باشد.

این مدل بر سه نوع قدرت موقعیتی _ مشروع ، پاداشی و اجباری  و دو نوع منبع قدرت شخصی _تخصص و جذابیت شخصی تأکید دارد. مدل پیشنهاد می کند که استفاده از قدرت شخصی گزینه ی بهتری است و شما می توانید روی ساخت قدرت تخصصی تان کار کنید. قدرت تخصصی قدرتی است که وقتی یک متخصص واقعی در کارتان باشید ایجاد می شود زیرا این برحق ترین و درست ترین منبع قدرت شخصی است.

سبک مدیریتی دیگری که از قدرت و تأثیر استفاده می کند رهبری مراوده ای است. این رویکرد فرض می کند که افراد کارهای را به خاطر کسب پاداش انجام می دهند و بس. بنابراین روی طراحی وظایف و ساختار پاداش ها تمرکز می کند. اگرچه این مدل جذاب ترین استراتژی رهبری از لحاظ ساخت روابط و توسعه محیط کاری با انگیزه ی بالا نیست، اما اغلب تأثیر گذار است، و رهبران در اکثر سازمان ها روزانه از آن استفاده می کنند تا کارهایشان را به انجام برسانند.

سبک های رهبری اثربخش


همانطور که در بالا اشاره کردیم، رهبری تحولی اغلب بهترین سبک رهبری برای استفاده در کسب و کار است. رهبران تحولی ثبات و یکپارچگی را نشان می دهند و می دانند که چگونه ارتقاء و تصور الهام بخش آینده را ایجاد کنند. آنها به افراد انگیزه می دهند تا به این تصور دست پیدا کنند، رسیدن به آن را مدیریت می کنند و تیم هایی قوی تر و موفق تر از قبل را می سازند.

با این حال اغلب لازم دارید سبک مدیریتی تان را با گروه یا موقعیت خاصی متناسب سازید، و به همین دلیل است که دانستن و شناختن سبک های دیگر می تواند مفید واقع شود.

نکات کلیدی

با گذر زمان چندین تئوری درباره ی رهبری پدید آمده است. این تئوری ها را می توان در این چهار دسته ی اصلی قرار داد:

  1. تئوری های خصوصیات
  2. تئوری های رفتار ها
  3. تئوری های اقتضایی
  4. تئوری های قدرت و تأثیر

رهبری تحولی مؤثرترین سبک برای استفاده در اکثر موقعیت های کسب و کار است. با این حال با یادگیری درباره ی این تئوری های اصلی رهبری، و درک ابزار ها و مدل های همراه با هر یک می توانید به رهبر مؤثرتری تبدیل شوید.